سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهترینِ برادرانت، کسی است که با راستگویی اش تو را به راستگویی بخواند و با اعمال نیک خود ، تو را بهبرترینِ اعمال برانگیزد . [امام علی علیه السلام]

عشقولانه



84/8/19 ساعت: 1:4 عصر
 

 

این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی است که همچنان که تو را می بوسند

 

طناب دار تو را می بافند ....!!!!

 

  

دوستی با هر که کردم زد به قلبم خنجری

آشیان هر جا نمودم شد نصیب دیگری

 

من پذیرفتم شکست خویش را          پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است      این دل درد اشنه دیوانه است

می روم از رفتن من باش شاد                از عذاب  دیدنم آزاد باش

گر چه تو زود تر از من می روی         آرزو دارم ولی عاشق شوی

                    آرزو دارم بفهمی درد را               تلخی برخورد های سرد را ...

 


نوشته شده توسط: حمید صداقت

84/8/19 ساعت: 1:3 عصر
 

شاید تو را روزی ببینم باز    روزی که باران باز می بارید

اما به جای من کسی دیگر       در باغ عشقت شعر می کارد

 

 تو اگر می دانستی که چه زخمی دارد خنجر از دست رفیقان خوردن

هرگز نمی پرسیدی

 که چرا تنهایی؟؟؟

می نویسم از تو که سر سبز ترین خاطره ای

تو که سرشارترین عاطفه را نزد تو پیدا کردم

و توکه سنگ صبورم بودی

در تمام لحظاتی که خدا شاهد غصه و اندوهم بود.

چشمهایم را که روی هم می گذارم و به یاد تو می افتم که خود را در حصاری از تنهایی هایی های بی دلیل گرفتار کرده ای و از عشقی دم می زنی که تار و پود تو را در خود می سوزاند حال آنکه تو می توانی وجود عشق را در خود گم کنی و هم عشق را و هم او را "دوست داشته باشی" آری بدان و بگو که دوست داشتن عشق از عشق برتر است و عشق را دوست بدار تا عاشقت شوند و دوست داشتن را سرلوحه ی عشق به زندگی قرار ده تا همه چیز و همه کس را به خاطر عشق او دوست داشته باشی چون تو همه را فقط در وجود او می بینی و اوست که عاشق دوست داشتن توست .

 


نوشته شده توسط: حمید صداقت

84/8/19 ساعت: 12:59 عصر
  

بی عشق مباش تا نباشی مرده    در عشق بمیر تا بمانی زنده

 

نمی گویم دوستت دارم زیرادر بی نهایت ,نگفتن بهترین شکل گفتن است
و مرا در این بی نهایت دوست داشتن مجال گفتن نیست .
گاه گفتن را به گلوی نگاه می سپارم دریغا دست لرزان نگاه نیز در بغض گفتن می ماند

 

آمد سلام گفت و به چشمم نگاه کرد

یعنی به خاطر هیجانش نگاه کرد

تا آن زمان تمام خیالم سپید بود

او آمد و تمام دلم را سیاه کرد

تنها دلیل عشق من و او نگاه بود

با این فریب قلب مرا سر به راه کرد

راهی برای رد شدن از این مسیر نیست

تقصیر او نبود دلم اشتباه کرد.


نوشته شده توسط: حمید صداقت

<      1   2   3   4      >


 RSS 
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک

:: کل بازدیدها ::
8817

:: بازدید امروز ::
3

:: بازدید دیروز ::
2

:: مطالب قبلی ::

آبان 1384

:: اوقات شرعی ::

:: درباره من ::


:: لینک به وبلاگ ::

عشقولانه

:: لینک دوستان من ::

:: لوگوی دوستان من ::


:: وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: اشتراک ::